مهدیار پُشتْوان

معرقکار

وبلاگ‌نویس

مترجم

علاقمند به گرافیک

کارآموز سئو

طراح وبسایت

نیمچه عکاس

یه جوجه متممی

ورزشکار

خواننده

چرم‌دوز

علاقمند به مطالعه

کارآموز دیجیتال مارکتینگ

مهدیار پُشتْوان

معرقکار

وبلاگ‌نویس

مترجم

علاقمند به گرافیک

کارآموز سئو

طراح وبسایت

نیمچه عکاس

یه جوجه متممی

ورزشکار

خواننده

چرم‌دوز

علاقمند به مطالعه

کارآموز دیجیتال مارکتینگ

نوشته های بلاگ

چرا ترک تحصیل کردم؟

۱۷ خرداد ۱۴۰۱ مدرسه
چرا ترک تحصیل کردم؟

چرا ترک تحصیل کردم؟

من در سال یازدهم رشته گرافیک فنی حرفه‌ای ترک تحصیل کردم.
عوامل مختلفی در تصمیم برای ترک تحصیل دخیل بودن که در اینجا می‌نویسم و در ادامه توضیحات بیشتری می‌دهم.

  1. عدم تمایل به ادامه تحصیل از چند سال پیش وجود داشت
  2. هم‌زمانی به آغاز شیوع ویروس کرونا
  3. دشواری‌های تحصیل!
  4. پیشرفت خودم رو در تحصیل نمی‌دیدم

ترک تحصیل

از اواسط سال هشتم دبیرستان (متوسطه دوره اول) بود که متوجه شدم مثل قبل انگیزه و محرکی برای درس خوندن ندارم.

درست بعد از امتحانات پایان ترم اول بود ؛ آخرین امتحان رو تازه داده بودیم و من به انتظار داشتم حداقل چند روزی بعد از امتحانات وقفه‌ای برای استراحت بدن.

ولی طبق انتظارات پیش نرفت و بلافاصله بعد از آخرین امتحان ، کلاس درس از سر گرفته شد و مدرسه رفتن به روند عادی برگشت.

متاسفانه بچه‌ی درسخونی بودم و بیشتر وقتم رو به درس خوندن می‌گذروندم ؛ نه اینکه فکر کنید علاقه به خود درس داشتم.

بیشتر علاقه به معلم‌ها بود که باعث می‌شد سعی کنم در اون درس‌ها نمره بالاتری بگیرم تا معلم‌ها رفتار بهتری با من داشته باشن.

در کلاس نهم تغییراتی توی این روند ایجاد کردم. تا قبل از این درس‌هایی که دوست نداشتم رو هم می‌خوندم ولی دیگه اینکار رو نکردم.

به‌خصوص درس مطالعات اجتماعی که هرگز جزو درس‌های مورد علاقه من نبود و به جرأت می‌تونم بگم بیشتر از دو سه جلسه در کل سال نبود که درسش رو به قدر کافی خونده باشم و سر جلسه حاضر شده باشم.

یکی از مهمترین دلایل انتخاب هنرستان برای ادامه تحصیل هم ، نسبتا کمتر بودن درس‌های حفظی بود ؛ البته که علاقه‌ای هم به این رشته داشتم و دارم.

سال دهم هنرستان ، به قدری غیبت‌های من زیاد بود که از نیمه سال ازم تعهد گرفتن که تا آخرین روز سال تحصیلی بدون غیبت باید حضور داشته باشم!

که البته تعهد هم دادم و تا آخرش – که تقریبا سه ماه می‌شد – رفتم مدرسه.

این تعهد فقط برای کلاس دهم بود ؛ واسه همین هم توی کلاس یازدهم دوباره غیبت‌هام رو از سر گرفتم و برای خودم جالبه ، که یک هفته قبل از تعطیلی مدارس به علت شیوع کرونا ، خودم تصمیم گرفتم که مدرسه رفتن رو کنار بزارم.

در نهایت مجبور شدم امتحانات پایانی سال یازدهم – که از قضا آنلاین بود و من فقط از روی کتاب کپی می‌کردم! – رو بدم. اما برای دروس عملی – عکاسی و چاپ دستی – لازم بود نمونه کار به‌صورت حضوری به مدرسه برده بشه که من هرگز بعد از اون پامو توی مدرسه نزاشتم.

اینطوری شد که سال یازدهم رو هم پاس نکردم و ترک تحصیل کردم.

توی بخش سوم به تعدادی از علت‌های بیزاریم از مدرسه هم می‌پردازم.

اول از همه فکر می‌کنم بهتر باشه تعریف خودم از کلمه “دشواری” در این بخش از نوشته رو بیان کنم.

منظورم از دشواری ، در مورد مطالب درسی یا حتی کارهای عملی نیست ؛ بلکه بیشتر اشاره به جو کلاس و فشارهایی که از طرف همکلاسی‌ها وارد می‌شد دارم.

توی هنرستان ، من رو به عنوان بچه مثبت می‌شناختند. فکر می‌کردن که خیلی درسخون هستم و چون خیلی خیلی ساکت بودم و کماکان هستم ، این بچه مثبت بودن رو به من نسبت داده بودن.

البته کارهای دیگری مثل فحش ندادن و استفاده نکردن از الفاظی که متاسفانه در هم‌نسلی‌های من زیاد استفاده می‌شه هم مزید بر علت بودند.

خلاصه که به نظر می‌رسید بودن من در هنرستان زیاد برای اونها خوشایند نبود. همینطور که برای خودم هم خوشایند نبود.

یادمه توی گروهی که در تلگرام برای کلاس ساخته بودن حتی نوشته بودن “اگر پشتوان نبود هنرستان بهشت می‌شد” ؛ که البته بیشتر مخالف این جمله هستم. مخالف از این نظر که به هر حال اگر من هم در اون هنرستان نبودم ، بز بلاگردان دیگری پیدا می‌کردن که این جمله رو در موردش به کار ببرن 😂

در مواردی مثل امتحانات از من تقلب می‌خواستن و حتی در بعضی درس‌های تخصصی هم می‌خواستن که عکس کارم رو براشون بفرستم تا از روی کار من کپی کنند که خوشبختانه هرگز در این زمینه همکاری نکردم.

همونطور که بالاتر گفتم ، یکی از مهمترین دلایلی که هنرستان رو برای ادامه تحصیل انتخاب کردم ، علاقه داشتن به رشته گرافیک بود. جلوه و بتی که از این رشته برای خودم ساخته بودم از دور خیلی زیبا بود اما وقتی وارد این زمینه شدم به چشمم اونقدرها هم جذاب نبود.

برای مثال من علاقه‌ای به طراحی نداشتم و ندارم ؛ نتایج کارهای طراحی بسیار زیبا و ارزشمند می‌تونن باشن ، اما من حاضر نبوده و نیستم که سه چهار ساعت در روز وقتم رو برای یادگیری این مهارت بگذارم.

در درس‌های دیگری که برنامه درسی ما داشت هم می‌دیدم که خیلی‌هاشون واقعا کاربردی ندارن و چه بسا بیشتر از مفید بودن مضر هم هستن! (لااقل برای من)

و در آخر ، با تمام این موارد ، تصمیم گرفتم از این دور باطل آموزشی خارج بشم و خودم در جهت افزایش مهارت‌هام و توسعه فردی قدم بردارم. در حال حاضر علایقم رو دنبال می‌کنم ، با حس بهتر و رضایت بیشتر و این چیزیه که بیشتر از همه برای من ارزش داره ؛ چیزی که تا قبل از ترک تحصیل هرگز حتی قدمی هم بهش نزدیک نشده بودم.

در مورد مدرسه ، هنرستان ، ترک تحصیل و موضوعات پیرامون آن ، در دسته «مدرسه» بیشتر خواهم نوشت ؛ می‌توانید مطالب مرتبط را با کلیک روی دکمه زیر مشاهده کنید :

برچسب ها:
۵ دیدگاه
  • پویا ۲۲:۰۶ ۲ خرداد ۱۴۰۳ پاسخ

    درود. با توجه به مدرک‌گرایی در دنیا، پیشنهاد می‌کنم دیپلم را بگیرید و بعد به فکر مهاجرت کاری باشید. با توجه به مهارت‌هایی که دارید، شانس خوبی برای گرفتن بورسیه کامل برای مهاجرت تحصیلی دوره کارشناسی هم خواهید داشت. این فرصت را از دست ندهید، چون فرآیند مهاجرت کاری یا تحصیلی هر سال دشوارتر می‌شود.

  • امیر زمانی ۰۰:۰۷ ۱۸ تیر ۱۴۰۱ پاسخ

    سلام مهدیار عزیز.
    من اولین بار اسمت رو از امتیازی که توی متمم بهم داده بودی دیدم. بطور اتفاقی روی اسمت کلیک کردم و پروفایلت رو دیدم. با خوندن بیوگرافی که نوشته بودی برام جالبتر شدی و به وبسایتت سر زدم و بیشتر لذت بردم.
    میخواستم یکم باهات خودمونی صحبت کنم و چنتا جمله رو بگم و برم…
    من توی چندسال اخیر مخصوصا بعد از کرونا، جوونای هم سن و سال خودت رو زیاد دیدم که دیگه علاقه ای به ادامه تحصیل و دانشگاه رفتن و اینجور کارا نداشتن. بنظرم این یه تصمیم شخصیه ولی تاثیر زیادی توی آینده جامعه و کشور ما میذاره.
    این حرکت یا جنبشِ زیر بار سیستم آموزشی کهنه و پوسیده نرفتن، باعث بوجود آمدن نسلی میشه که مهارت رو به مدرک ترجیح میده و قطعا تغییر مهمی توی بدنه نیروی انسانی آینده ایران ایجاد میکنه.
    میخواستم از سمت خودم بهت بگم که اصلا از تصمیمی که گرفتی دلسرد نشو، بذار اطرافیان هرچی که میخوان راجبت بگن، ولی تو قوی و محکم بمون و توی مسیری که هستی مصمم باش و بدون که موفقیت، خودش با آغوش باز به سمتت میاد.
    در ضمن اگر دوست داشته باشی من یه سری کارای فریلنسری دارم که با مهارت هایی که داری، شاید بتونم از کمکت برای انجامشون استفاده کنم. پس اگر تمایلی به همکاری یا حتی رفاقت داشتی، برای آشنایی بیشتر بهم یه ایمیل بده یا برام زیر همین کامنت موافقتت رو بنویس تا باهات در تماس باشم.
    خوشحالم که میبینم نسل جدید داره ساختارشکنی میکنه و از دنبال کردن آرزوهاش ترسی نداره.
    آرزو میکنم هرجا که هستی بدرخشی و در آینده به هدفایی که دوست داری برسی.
    دوستدار تو،
    امیر زمانی.

    • مهدیار ۱۸:۲۴ ۱۸ تیر ۱۴۰۱ پاسخ

      درود امیر گرامی
      خوشحالم که عضویت و فعالیتم در متمم چنین فرصتی برای آشنایی با دوستانی مثل شما رو در اختیار من قرار داده.
      و همچنین سپاسگزارم که وقت گذاشتین و علاوه بر بازدید از سایت من اولین کامنت رو هم ثبت کردین ?
      من هم شاید به نوعی امیدوار هستم که جو مدرک گرایی و ارزش اون در جامعه تغییر کنه و مهارت داشتن جای اون رو بگیره.
      چون عملا مدرک – همونطور که در پاسخ گروه متمم به یکی از دوستان که نوشته بودن چرا متمم مدرک نمی‌ده – ثابت کننده داشتن مهارت نیست.
      مثلا شما ممکنه یه دوره رو شرکت کنی و مدرکشم بگیری ولی توی کل دوره خواب بوده باشی!
      همینطور هم خوشحال می‌شم در حد توانم بتونم بهتون کمک کنم.
      سپاس از شما و آرزوی خوبتون ??
      با احترام ?

      • بی نام ۰۰:۰۰ ۱۷ دی ۱۴۰۲ پاسخ

        سلام
        من هم کلاس هشتم بودم ترک تحصیل کردم و الان دو سال از ترک تحصیل کردنم میگذره و هنوز هیچ علاقه ای ب درس ندارم ولی اطرافیانم من رو مورد تمسخر قرار می‌دهند و این برام آزار دهنده است

        • مهدیار ۰۰:۵۰ ۱۷ دی ۱۴۰۲ پاسخ

          سلام.
          ببین، یه نکته‌ی خیلی مهم اینه که ما هرکاری بکنیم بقیه معمولا نظر میدن.
          می‌دونی، انگار یه پست گذاشتی تو اینستاگرام و حالا هرکسی هرنظری داره میاد اون زیر می‌نویسه. یه عده تایید می‌کنن یه عده هم مسخره می‌کنن و یه عالمه چیزای دیگه.
          اما مهمتر از همه اینا اینه که آدم خودش راه خودشو پیدا کنه. یه موقع لازم باشه می‌تونه از آدمای مورد اعتمادش مشورت هم بگیره؛ اتفاقا خیلی هم خوبه.
          ولی اینو یادمون نره که اکثر اوقات در نهایت ما هستیم که باید برای زندگی خودمون تصمیم بگیریم.
          طبیعتا اگر دنبال چیزی که خودمون می‌خوایم نریم و بیشتر نگاهمون به این باشه که نظر دیگران چیه، تایید میکنن، رد می‌کنن و اینا، از خودمون جا می‌مونیم.
          در کنارش این مسئله هم هست که اگر یه زمانی آدم به این نتیجه رسید که بهتره درس بخونه، می‌تونه برگرده دوباره بخونه و ایرادی هم نداره.
          به طور کلی مسئله نسبتا پیچیده‌ایه، یادم باشه بیشتر در موردش بنویسم.
          ممنون که نوشته‌ی منو خوندی و کامنت گذاشتی 🙂🌹

نوشتن دیدگاه